۲۰ دی ۱۴۰۰
فحشای واژه ها
گوشم پر است، خسته ام از آوای واژه ها از واژه های منهای معنای واژه ها از چاپلوسی، تملق، دروغ،…
معلم ورزش بعضی از بچهها را فراخوانده بود. مهم نیست با ما چه کاری دارد، همین که کلاس را پیچاندهایم به اندازه کافی ارزشمند است! زنگ ورزش یکی از کلاسهاست و نباید مزاحمشان شویم. به دستور معلم 2 سطل آشغال را به قسمت پارکینگ مدرسه میبریم و دروازه میسازیم. آقا…
ادامه مطلبدر دوره کارشناسی باید 140 واحد درس پاس کنید. هر رشته بنا به ویژگیهای خودش ساختار خاصی دارد. درسها، کارگاهها و پروژههایی که متناسب با نیاز رشته (البته نیاز آکادمیک که فاصله زیادی با نیاز واقعی صنعت دارد) لیست شدهاند. برای آنها وزنی به عنوان واحد در نظر گرفتهاند و…
ادامه مطلبمدرسه مان حیاط بزرگی داشت. زنگ های تفریح حدود 500 دانش آموز در آن حضور داشتند. با وجود حضور فعال ناظم مدرسه، کنترل کردن این تعداد دانشآموز به هیچ وجه ممکن نبود. بازیهای سادهای داشتیم. بیشتر دزد و پلیس بازی میکردیم. 2 تیم میشدیم و ابتدا به قید قرعه یک…
ادامه مطلبخانه مادربزرگ را هیچوقت بدون پرنده به خاطر نمیآورم. در بدترین حالت هم چند کبوتر داشتهاند. چند باری پدربزرگ کودتا نموده و تمام کبوترها را فروختهاند اما از شرشان خلاص نشدهاند. بیشتر به خاطر اینکه بیرجند شهر کوچکی است. همیشه چند کبوتر بعد از فروش برمیگشتند. ماشاالله سرعت تولید مثل…
ادامه مطلبسال ها دوم تا چهارم نسبتا آرام بودند. اول ادم های تاثیرگذار این سال ها را معرفی می کنم تا بعد خدمت اتفاقات هم برسیم. سال دوم خانم بیجاری معلمان بود. برخوردش خیلی صمیمی و بردبارانه بود، درست شبیه یک مادر. همیشه همه دورش جمع بودند. سال سوم برای اولین…
ادامه مطلب