واژه چین

مهمان

ای که جاریست در بعد زمان
و فراتر بود اوصاف تو از دایره تنگ زبان
سرد و بی روح و خراشیده در این فصل خزان
در پی جرعه ای از آب که سیراب کند تشنه لبان
و رهاند دل و جان از هوس و ظن و گمان
قید دنیا زده، مهمان تو ام شمع حهان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا